محمد امین پسر گلمونمحمد امین پسر گلمون، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه سن داره

زندگی یعنی تو

تشکر از مامان با زبون بی زبونی توسط بابایی

سلام مامان گلم.ایشالله که ١٠٠ سال سایتون بالا سر من و بابایی باشه.فکر می کنی که چون ٩ ماهمه نمی تونم زحماتی که تو این مدت برام کشیدی رو تشکر کنم؟ خودم می دونم که یه کمی شلوغ و سمجم ولی خداییش ذاتم این جوریه و دست خودم نیست.اگه دست خودم بود همونی که می خواستی می شدم، یعنی شبا ساعت ٩ می خوابیدم و صبح ساعت ١٠ بیدار می شدم و یه ساعتی بازی می کردیمو باز می خوابیدم تا بابایی از اداره بیاد و برم با بابایی بازی کنم و این قدر حرصتون ندم. ولی حیف که دست خودم نیست و یکی هست که هوای منو هم داره و با دستور اونه که این کارا رو انجام میدم. راستی هر از گاهی شبا وفتی بیدار میشم و شیر می خوام سرم داد می کشی رو یادمه ها..........بابا منم آدمم دیگه شما عا...
11 فروردين 1393

عکس های چهار شنبه سوری

دلبرک ناز من سلام الهی مامان قربونت بره فندق کوچولوی با مزه من تو پست قبلی فرصت نشد عکساتو بذارم که الان با اجازه ات این کارو میکنم تقدیم به گل پسرم ایشالا وقتی بزرگ مرد شدی ازشون لذت ببری:       این اتیشمون بود که امسال خوشگل تر و با معنی تر میسوخت و نشونه ی این بود که اتش عشقی لا یزال در قلب ما افروخته شده به خاطر شما که گرماش وجودمون رو گرم کرده و نورش زندگیمون رو روشن عزیزم از حضورت ممنونم   پسرک نازنینم بابام و همسرم     گل پسر در تعجب و در حال تصمیم گیری برای حمله به اجیل و شمع       تخم مرغ رنگ شده ای که مامان جون ...
10 فروردين 1393

سال نو پیشاپیش مبارک

پسرک با مزه من اولین حضورت رو سر سفره هفت سین و سال نو تبریک میگم   عمر من ایشالا 15000000سال عمر با عزت کنی و 15000000سال نو  ببینی مامانی             سالت سر شار از سلامتی و شادکامی         از همین جا به همه دوستانی که لطف میکنن به وبمون سر میزنند میگیم:   ...
28 اسفند 1392

اولین چهارشنبه سوری پسملم مبارک

  اولین چهارشنبه سوری ناز پسرم مبارک الهی مامانت فدات شه شاه پسرم  گل پسرم ملوسکی عروسکی با عشوه و ناز و ادات دل میبری   امسال اولین تجربه مامان و پسملی هست که چهارشنبه سوری رو کنار هم جشن میگیرن این برای من یعنی انتهای ارزوهام یعنی خوشبختی محض یعنی لطف خدا یعنی یکی اون بالا بد جور هوامو داره که عسلی مثل شمارو بهم داده و منم شاکرم و همیشه سپاس گذارش خواهم بود   پسرکم یادته که زمستون رو چه جوری گذروندیم با لرز و ترس لرزمون از سرمای اردبیل بودو و ترسمون از اینکه نکنه شما سرما بخوری که خوردی   اما از عمر زمستون چیزی نمونده به امید خدا سی ساعت   از زمستون سال نود و دو این ...
28 اسفند 1392

رو نمایی از مروارید های پسرکم

خوشگل ترین مامان سلام الهی مامان فدای اون دندونای قشنگت بشه که با اون دو تا ریزه میزه هات پدر مامان رو در اوردی   بلاخره مامان بعد مدتها تلاش طاقت فرسا و به کار بستن کلی کلک و حیله تونست عکس دو تا مروارید قشنگت رو بگیره و تو البومروزانه ات که تازگیا به دلیل مشغله مامان شده ماهانه ثبت کنه   نا گفته نماند پسرکم عرض کنم خدمتت حسابی خدمت همه ما میرسی و تا لحظه ای غفلت میکنیم فوری هر جایی از بدنمون را دستت باشه گاز میگیری در حد تیم ملی و مام فریاد کشون در میریم       اینم لحظه اغفال شما توسط مامان        الهی دورت بگردم ایشالا دندونات همیشه سالم باشن و خودتم سلامت و...
26 اسفند 1392

پسرک درس خوان مامان

د وستای مهربون محمد امین جونم سلام ما اومدیم با کلی پست های جالب و با مزه و شاد البته در نظر مامان چند وقت پیش من مشغول کتاب خوندن بودم که ناگهان دیدم پسملی بی تابی میکنه یعنی مام اینجاییما!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! دیدم چاره ای نیست اوردم یه کتاب دادم دستش و خودم مشغول مطالعه شدم چشمت روز بد نبینه محمد امین با چه ولعی شروع به مطالعه کرده بود دویدم همراهم رو اوردم و بقیه مطالب رو با زبان تصویر مبینید                     اینم عاقبت کتاب بینوا   واینم ماجرای مطالعه سودمند محمد امین جوووونم فکر کنم با این ده دقیق...
26 اسفند 1392

خبری از بی خبری

خیلی وقته که نتونستم بیام و عکسها و خاطرات جدید محمد امین جونم رو تو وبلاگ بذارم.تو این چند روز قبل عید این قدر کار داشتم که اصلا وقت نمی کردم از آموزش رانندگی گرفته تا دندون پزشکی و مراسمات خواهر عروس گلم و خرید های قبل عید و ...... تو این چند روز محمد امین ماشالله هزار ماشالله خیلی شیطون بلا شده و دیگه هر کاری به ذهنش می رسه انجام می ده از باز کردن کشو های زیر تلویزیون گرفته تا صدا کردن آدما به شیوه جدید ایشالله عکسهای جدیدشو زود زود میزارم تو وبلاگ آدم وقتی بزرگ شدن بچه خودش رو می بینه و با تمام وجود حس می کنه اونوقته که می فهمه خودشون هم یه روزایی اون شکلی بودن و ماماناشون چقدر براشون زحمت کشیدن.می خوام اینجا از مامان خوبم...
24 اسفند 1392

محمد امین و بر و بچه ها

خیلی وقت بود که این عکس رو گرفته بودیم ولی نمیدونم چرا یادمون رفته بود که بزاریم تو وبلاگ. اینجا محمد امین با 2 تا دختر عمو هاش یعنی رها و وانیا به همراه پسر عمه اش امیر حسین و اون یکی دختر عمه اش آیسا و بابایی نشسته   ...
9 اسفند 1392

خدایا ممنونم که لطفت شامل حالمون شد(محمد امین سلامتی اش را باز می یابد)

شکرت خدا هزاران بار شکرت که با لطف و نظر شما محمد امینم خوب شد     ای جانم بلاخره پسملم حالش خوب شد و مثل سابق داره شیطنت میکنه و اتیش میسوزونه و مامان هم با هر نگاهی که بهش میندازه اول خدا رو شکر میکنه و بعد پر درمیاره میره اسمونا سیر میکنه وبرمیگرده   پسرکم این مدت که بیمار بودی مامان اصلا دل و دماغ نداشت بیاد تو وبلاگت اخه یادت باشه که مامان و بابا با وجود نازنین شماست که نیروی ادامه زندگی رو میگیرن شمام که بیمار بشی خدای نکرده اون وقت مامان این شکلیه   الهی هیچ وقت بیماری و غم و دردت رو نبینم پسرم   بذار بگم از این روزهامون: شما ماشالا دیگه تند تند سه سوت اگه دلت بخواد خودتو سینه خیز...
8 اسفند 1392