محمد امین پسر گلمونمحمد امین پسر گلمون، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

زندگی یعنی تو

براي همسر عزيزم

روز 31 فروردين ماه 1393 روز بزرگي براي ما ايرانيانه كه حداقل تو اين روز مي تونيم از زحمات بي دريغ و شبانه روزي مادرانمان هر چند با يك گل و لفظي تشكر كنيم. راستش تا زموني كه خودم پدر نشده بودمو بچه نداشتيم نمي دونستم كه چقدر مادران فداكارند ولي 9 ماهه كه اينو خوب مي دونم. از وقتي كه محمد امين جون وارد زندگي مون شده مي دونم و مي بينم كه همسر عزيزم چقدر براش زحمت مي كشه و زحمات مامان خدا بيامرز رو حس مي كنم. امسال ديگه مثه 32 سال قبل مامانم پيش ما نيست و اولين روز زنه كه بدونش سر مي كنيم.خيلي سخته ولي حكمت خداونده و نميشه چيزي گفت.درسته پيشمون(حضور فيزيكي نداره) نيست ولي هميشه در قلبمون جا داره و يك لحظه هم فراموشش نمي كنم. از خداوند متعا...
30 فروردين 1393

برای مادری که دیگر اینجا نیست

برای همیشه غمی در سینه ام خواهد ماند و ان هم غم توست مادری که او نیز مادرمن بود  دوستت داشتم این را فقط خدا میدانست و من هیچ گاه حسد ورزی بین من و تو نبود این را خدا میداند و من هیچ گاه  از بودن با شما احساس غمی نکردم دوستت داشتم و این را فقط خدا میدانست و من رفتنت را هنوز باور ندارم احساس بودنت پیش ما جاودانه خواهد ماند کاش میماندی تا  ارزوی خدمت به شما بردل ما نمیماند کاش میماندی تاخانه مان راپشتوانه ی محکمی داشت مهربان تر از این بودی که خدا زمینش را لایقت بداند بهشت بر تو مبارک که پاهایت را جز بهشت جای دیگری نشاید   و این گونه بود که اسمان خانه شما ش...
30 فروردين 1393

اولین لباس تابستونی های محمد امین جونم

دیروز 5شنبه 28 فروردین با بابایی و محمد امین جونم رفتیم بیرون و این لباس ها رو واست خریدیم الهی به شادی و خوشی بپوشی گل پسرم         اینم یه دست لباس راحتی واسه خونه       اینم یه کفش تابستونی ناز و قشنگ واسه پاهای بلوری پسرک نازنینم       الهی مبارکت باشه عسیسم بوس بوس بوس 1000000000000تا ...
30 فروردين 1393

مروارید هفتمت ظاهر شد

امروز ظهر ساعت 1:30متوجه دندون هفتمت که میشه از بالا سمت چپ دندون دومت شدم مامان قربونت بره که یه روز ارومی نداری و میدونم درد داری اما چه کنم و چه کاری از دستم بر میاد جز اینکه بگن   مامانت فدای معصومیتت بشه
30 فروردين 1393

من و سالگرد ازدواج مامان و بابا

امسال اولین سالی بود که سالگرد ازدواج مامان و بابایی رو حضور داشتم و خیلی خوشحالم.راستی کیک سالگرد ازدواج رو یه کمی مزمزه کردما ولی دیگه ایشالله از سال بعد نمیذارم کسی کیکی بخوره ها همشو خودم می خورم اینم عکسی از کیک:       اینم من و بابایی و کیک :         اینم مزمزه کرده کیک توسط خودم     ایشالله دعا می کنم که در کنار بابا ومامان روزها و سالهای خوب و خوش و سرحالی رو داشته باشیم بابا و مامان خوبم دوستون دارم ...
12 فروردين 1393

تشکر از مامان با زبون بی زبونی توسط بابایی

سلام مامان گلم.ایشالله که ١٠٠ سال سایتون بالا سر من و بابایی باشه.فکر می کنی که چون ٩ ماهمه نمی تونم زحماتی که تو این مدت برام کشیدی رو تشکر کنم؟ خودم می دونم که یه کمی شلوغ و سمجم ولی خداییش ذاتم این جوریه و دست خودم نیست.اگه دست خودم بود همونی که می خواستی می شدم، یعنی شبا ساعت ٩ می خوابیدم و صبح ساعت ١٠ بیدار می شدم و یه ساعتی بازی می کردیمو باز می خوابیدم تا بابایی از اداره بیاد و برم با بابایی بازی کنم و این قدر حرصتون ندم. ولی حیف که دست خودم نیست و یکی هست که هوای منو هم داره و با دستور اونه که این کارا رو انجام میدم. راستی هر از گاهی شبا وفتی بیدار میشم و شیر می خوام سرم داد می کشی رو یادمه ها..........بابا منم آدمم دیگه شما عا...
11 فروردين 1393
1