محمد امین پسر گلمونمحمد امین پسر گلمون، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

زندگی یعنی تو

عکسای ماه چهارمت عزیزم

خوشگلکم این روزا خیلی نی نی خوبی شدی جز مشکلات گاه وبیگاه خوابت که بعضا گریبانگیرمون میشه الحمدالله مشکل خاصی نیست فقط بزرگترین مشکلمون اینکه شما اقای سحر خیزی هستین عزیز دلم   کاش حداقل صبحا تا 9 میخوابیدی و مثل بابایی ساعت 6:30 بیدار نمی شدی   عزیزم  دختر خاله شیرین جون خواسته ببیندت پس این عکسا رو میزارم تا ایشونم ببینن     یه پسمل خوردنی ابی!!!!!   ابیته         بغل بابایی هستی نازنینم       قربونت برم که انگار فک ات خسته شده پستنونک رو گرفتی تو دستت         فدای چشات...
15 آبان 1392

محمد امین و مامان و کمی تلخی

  عزیزم با اینکه دوره نقاهت عملم سخت بود اما حضور شما برام دلگرم کننده بود   اما روز سوم زردی لعنتی اومد سراغت و اندوه مامان تمام نشدنی شد فدات شم که مجبور شدی سه روز تو دستگاه بخوابی     ...
13 آبان 1392

وقتی ما مامان و بابات شدیم

عزیز دلم سلام این اولین باری هست که برات مینویسم شما کاملا اتفاقی وارد زندگی من وبابایی شدی درست موقعی که اصلا انتظارشو نداشتیم! مامانی با سردرد و تپش قلب رفت دکتر و با یک نی نی تقریبا ٢ ماهه تو دلش برگشت خونه. باورم نمیشد عزیزم اما شما وارد زندگی ٢نفره ما شده بودی تا خوشبختی ما کامل بشه. وقتی تو راه خبر ورود شما رو به بابایی دادم شوکه شد و زبونش بند اومد وچیزی نگفت و به افتخار شما رفتیم یه رستوران حسابی خوش گذشت بهمون. شب هم خونه مامان جون شما که میشن مامان من مهمون بودیم و همه از ورود شما به جمع٥نفری مامان جون اینا شاد بودن فدات شم عزیزم که با قد١١.٦٤mm خودت رنگ خوشی به زندگی ما پاشیدی دراین تاریخ که میشه7دی 91 شما7هفته و 2روز...
12 آبان 1392