خدایا ممنونم که لطفت شامل حالمون شد(محمد امین سلامتی اش را باز می یابد)
شکرت خدا هزاران بار شکرت که با لطف و نظر شما محمد امینم خوب شد
ای جانم بلاخره پسملم حالش خوب شد و مثل سابق داره شیطنت میکنه و اتیش میسوزونه و مامان هم با هر نگاهی که بهش میندازه اول خدا رو شکر میکنه و بعد پر درمیاره میره اسمونا سیر میکنه وبرمیگرده
پسرکم این مدت که بیمار بودی مامان اصلا دل و دماغ نداشت بیاد تو وبلاگت اخه یادت باشه که مامان و بابا با وجود نازنین شماست که نیروی ادامه زندگی رو میگیرن شمام که بیمار بشی خدای نکرده اون وقت مامان این شکلیه
الهی هیچ وقت بیماری و غم و دردت رو نبینم پسرم
بذار بگم از این روزهامون:
شما ماشالا دیگه تند تند سه سوت اگه دلت بخواد خودتو سینه خیز میکشی و به مقصد مورد نظرت میرسونی
ذیگه مامان سعی میکنه به هر کلکی شده روزی یک عدد زرده تخم مرغ رو میل کنی گرچه اوایل شدیدا اق میزدی کم میموند دل و روده ات رو هم همراه تخم مرغ بالا بیاری اما چاره چیه واسه خودت خوبه و دیگه بهش عادت کردی
میل خوبی به خوردن سوپ نشون میدی و منم دو روز یکبار برات با اشتیاق میپزم و شما هم میل میفرمایین
علاقه خاصی به کشیدن موهای مامان و بابا داری اگه رادستت باشه از کندن موهای ما اصلا کوتاهی نمیکنی و مارو شرمنده خودت میکنی
به مامان جون و بابا جونو سارا جون علاقه خاصی داری در حد باور نکردنی تا میبینیشون از شوق جیغ بلندی میکشی و دو تا دستاتو تا جایی که میتونی محکم مشت میکنی و به طرفشون دراز میکنی و میخندی یعنی که بغل بغل بغل
به سیلی زدن هم علاقه جالبی داری و همش به منو بابایی فیض میرسونی و مام که شاده شاد
دو تا دندون های پایینیت حسابی تو دهان خوشگلت دلبری میکنن وقتی میخندی آی ناز میشی ای ناز میشی چند تا از عکسای جدیدت رو برات میزارم
عاشقتم
محمد امینم تو بستر بیماری اما مثل همیشه خندان الهی مامان فدات شه
محمد امین در حال تعقیب بابایی
محمد امین حاج خانوم می شود بس که علاقه شدید به روسری و چادر مامان جون نشون دادی نتیجش شد این
اینجام به توصیه فامیلای بابایی بردیمت امام زاده صدر الدین توی روستای نیار یکی از رسومات خانوادگی و که بهش میگن (اجاق) انجام دادیم بعدش شما این جوری زیارت کردی.
ایشالا هیچ وقت غم نبینی پسر خوشگلم