محمد امین پسر گلمونمحمد امین پسر گلمون، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

زندگی یعنی تو

بدترین روز زندگی مامان

1392/11/2 12:17
نویسنده : مامان و بابا
145 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزترینم سلام

الهی دورت بگردم مامانم

مامان برات بمیره الهی میمردم و این روز رو نمیدیدم عزیزم شرمنده ی اون جثه کوچولوتم که قصور بدی کردم و پسملم صدمه دید

گریهگریهگریهگریهگریهگریه

جمعه شب ساعت ده ونیم یه لحظه روی تخت خودمون درست وسط تخت رهات کردم برم از اتاق خودت دستمال مرطوبت رو بیارم هنوز وارد اتاق شما نشده بودم که صدای گریه ات بلند شد خودمو رسوندم تو اتاق دیدم گربه وحشی شما که قبل رفتن من داشتی باهاش بازی می کردی رو تخته اما خودت نیستی یک ان قلبم وایستاد  پاهام سست شد شما افتاده بودی از تخت پایین خیلی ترسیده بودی و فریاد گونه گریه میکردی بغلت کردم چسبوندمت به قلبم و دوتایی گریه کردیم الهی مامانت بمیره که مراقبت نبود و جوجه مامان ترسید

خدا میدونه چی کشیدم مردم و زنده شدم مگه اروم میشدی بابا هم بهت زده داشت مارو نگاه میکرد با التماس ازش میپرسیدم نکنه طوریش بشه دستو پاهای پسرم طوریش نشه نکنه سرش خورده خدای نکرده ضربه مغزی بشه

اما فقط انتظار داشتم بگه هیچ چیزش نشده

به شما می می دادم و اروم اروم دست و پاهاتو تکون میدادم ببینم عکس العملت چیه اما شما بیخیال بودی فقط مشخص بود حسابی ترسیدی  و خودتو میچسبوندی به من و منم داشتم کباب میشدم همه جای سرت رو نگاهکردم نه جای کبودی بود نه کوفته گی وهیچ چی

 

اون شب شما خوب خوابیدی اما من تا صبح گریه کردمگریه تعجبگریهتعجب

فردا بابایی وقت دکتر گرفت و منم تنهایی بردمت دکتر و ایشون حسابی معاینه ات کرد و گفت هیچ چی نشده لباسهاتو کاملا در اوردم تو مطب دکتر دیدم زانوی راستت اندازه یه سکه کوچولو کبود شده معلوم شد با زانو افتادی نه با سر و مامان کمی خیالش راحت شد لبخند

قول میدم از این به بعد نه روی مبل تنهات بذارم نه رو تخت

اگه شما طوریت میشد قطعا من میمردم

الهی دور پسملم بگردم که این قدر قوی و مرد شده مامان فدات عزیزمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممقلبماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

آرزو-مامان آرمینا
2 بهمن 92 12:44
الهی من فدات بشم خاله جون.آخه چرا مراقب نبودی دل مامانو خون کردی من حال مامانو درک میکنم.درسته شما هزاز هزار هزار ماشالله شیر مردی اما باید مراقب باشی جیگرم. سونیا جان حالا بچه ها از این افتادنها زیاد دارند بذار راه بیفتن خدا به داد ما برسه !!ببین کی داره شمارو دلداری میده من خودمم خیلی ترسوام به شما حق میدم.آخر استرس این جیگرا خدای نکرده کار دستتمون میده لطفا یه صدقه بدید آخه پسمل دردونمون شیرینه. خدای نکرده چشمش نکنن.خدا حافظ همه این فرشته های معصوم باشه.آمین
مامان و بابا
پاسخ
خاله جونم ممنونم مرسی که به فکر و یادمی اگه بدونی اوف شدم هنوزم کبوله کبولا اما به مامان قول دادم دیگه شیطونی نکنم ارزو جونم تورو خدا شما مراقب ارمینای خاله باش و مثل من رو بلندی ها تنهاش نذار اگه بدونید اون روز من واقعا یه لحظه مردم اگه نگرانی واسه امینم نبود میافتادم و میمردم اما چه کنم که بخاطر محمد امین اون لحظه دوام اوردم راستی چه خبر از دندونای ارمینا جونی؟؟؟؟
آرزو-مامان آرمینا
6 بهمن 92 0:38
سلام مرسی که از تجربیاتتون برام میگید و نگران دخملم هستید. واقعا شدت ناراحتیتو درک میکنم . ایشالله این اتفاق آخرین اتفاق بدیه که دیدین ولی آرمینای تنبل نه غلت میزنه نه اثری از دندوناشه
مامان و بابا
پاسخ
ممنون از هم دردی تونایشالا برا هیچ بچه ای اتفاق نا گوار نیفته برا نی نی های مام همین طور الهی آمین ارزو جون اصلا ارمینا رو تحت فشار نذاریا بذار راحت باشه هر چی جنب وجوشش کمتر زحمتای شما که برا تپل بودنش میکشین پایدار تر من عاشق بچه تپل مپلم اما افسوس و صد افسوس محمد امین بس که شیطونی میکنه وتحرکش زیاده لاغر تر میشه دور چشاش گود افتاده و منم اندوه گین میشم اما تن بچه سالم باشه لاغر و تپلش فرقی نداره