محمد امین پسر گلمونمحمد امین پسر گلمون، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

زندگی یعنی تو

سفر به تبریز و ارومیه(اولین سفر خانواده سه نفریمون)

با تاخیر بلاخره فرصتی دست داد تا از سفر ارومیه و تبریزمون چند تا عکس بذارم   سه شنبه20خرداد ساعت5صبح به طرف تبریز حرکت کردیم تا 8صبح که وقت دکتر پوست تو بیمارستان عالی نسب تبریز داشتم برسیمو سر وقت رسیدیم دوست بابایی کارمند بخش مالی بیمارستان زحمت کشیده بودن و برا مامان وقت گرفته بودن تو بیمارستان هم خودشون زحمت کشیدن ومارو بردن و مامان ویزیت شد و همون حرفای همیشگی رو تحویلم دادن که به شوینده ها حساسیت داری و بی دستکش دست به اب نمیزنی و.......................   کارمون تموم شد و اومدیم سویتی که بابایی از ادارشون برامون رزرو کرده بودن   در کمال ناباوری دیدیم همون سوییتی هست که 2سال پیش با مامان جون و خاله سارا ...
11 تير 1393

پسرکم وعکسای جدیدش

سلام مامانی     چند تا عکس متفرقه ازت دارم میذارم تو وبلاگت تا از امر حسین دایی که امر فرمودن عکس جدیدت رو بذارم پیروی کرده باشم     محمد امین و همراهی با مامان کنار کامپیوتر     محمد امین رو نشستن رو صندلی پلاستیکی خودشون       محمد امین جون و ادا و شکلک جدیدش!!!!!!!!!!!!!!!!!!     عزیزترینم اون صورت ماهت واسه مامانی همیشه خواستنیه  چه شکلک در بیاری چه در نیاری  بوووووووووووووووووووووووووووووووووس ...
11 تير 1393

پسرک شیرینم وارد 12 امین ماه زندگیت شدی

پسرک معصوم و خوشگلم سلام   از این که خدا شما رو بهم داده ازش بینهایت ممنونم   با هم بودن  منو شما داره به یک سالگیش نزدیک میشه و من اصلا باورم نمیشه که یک سال به این زودی گذشت  انگار همین دیروز بود که خدا  خدا میکردم که هر چه زودتر سالم به دنیا بیای و چشم منو بابایی به حضورت روشن شه  و الان یک سال از اون روزا گذشته کنار ما روزای تلخ و شیرین زیادی گذروندی و الان شاد و سر حال کنار منو بابایی مشغول اتیش سوزوندنی   اینقدر با مزه و خوردنی شدی که نگو و نپرس    اروم اروم شروع کردی به ادا کردنه چند واژه مثل:اب با یعنی اب بوف یعنی غذا    اخه من وقت...
7 تير 1393

پسرکم و کارای جدید

پسملی عزیزم امروز میخوام برات از کارای جدیدی که یاد گرفتی بگم   یه بیست روزی هست که دس دسی رو یاد گرفتی و قشنگ صدای دست هات هم در میاد و این یعنی اوج شادی برا مامان و بابا   هر وقت ترانه میشنوی شروع میکنی به دس دسی و مام از شادی پر میکشیم به اسمونا   همراه دس دسی نانای نای هم یاد گرفتی و با عقب و جلو کردن بدنت مثلا میرقصی و ما با شیفتگی غیر قابل وصفی نگات میکنیم و بهت افتخار میکنیم    بینی و گوش رو میشناسی و وقتی بابایی میگه پسرم گوش بابایی کو؟ شما محکم گوش بابایی رو میگیری و اروم تکرار میکنی   " گو" بابایی میگن بینی بابایی کو؟ شما نشون میدی و میگی"بی" ...
19 خرداد 1393

پسملی و دندان جدید

مبارکت باشه گلم بازم یه دندون خوشگل و یه مروارید دیگه از لثه خوشگلت اومده بیرون و حالا دیگه چهار تا دندون پایینی ات هم کامله درست روز 18 اردیبهشت دندون جدیدت  رو  واسه مامان و بابا رونمایی کردی   دست گلت درد نکنه  تنت سالم و دلت شاد عزیزم وای که چقدر خوردنی شدی عزیز دلم بوس بوس بوس بوس بوس بوس
19 خرداد 1393

عکس های باقیمانده از سفر مشهدمون

پسرک با هوش و قشنگم سلام مامان باز سعی میکنه از عکسای مشهدت تو وبلاگت بذاره تا دوستای گلمون ببینن که چه شاه پسری شدی   این عکس رو تو شاندیز مشهد گرفتیم الهی مامان فدات شه که واسه مامان یه شاهزاده کاملی عسیسم         بابایی و پسرم  موقع سفارش بستنی واسه گل پسری       میدان اصلی شاندیز     الهی فدای بازیگوشی هات ببین چقدر وول خوردی جورابت چه جوری در حال در اومدن از پاته و پاشنه خوشگلت بیرونه       پسرم و بابا جون کنار ضریح امام رضا         الهی فدای اون دستات شم که ب...
19 خرداد 1393

سفرنامه مشهد و ادا کردن نذر مامان

با سلام خدمت دوستان عزیز خیلی وقت بود که نتونسته بودم عکسای جدید محمد امین رو بزارم تو وبلاگ. علتش هم این بود که اولا همش تو مسافرت بودیم و ثانیا ماشاللا هزار ماشالا محمد امین جون اینقدر شیطنت میکنه و اتیش میسوزونه  که اصلا وقت نمی مونه واسه وبلاگ. اما شکر خدا بلاخره تونستیم نذر مون رو ادا کنیم و فسقلی مون رو ببریم پا بوس اقا امام رضا البته نا گفته نماند سر راه سری هم به تهران زدیم و رفتیم دیدن خاله ها و دایی هام روز شش اردیبهشت هم اقا رضا کوشولو نوه خاله مینام به دنیا اومده بود و ما روز نهم که فسقل خان فقطسه روزش بود واسه چشم روشنی کادو ناقابل بردیم و اونم دیدیم طفلک خیلی ریزه میزه بود و من یاد مکافاتی که اون روزا...
10 خرداد 1393

ما بعد مدتهای مدیدی باز اومدیم

پسرک خوشگلم سلام مامان شرمنده هست و نادم که کوتاهی کرده و وبلاگت رو به روز نکرده اما قول میده از امروز بیشتر برا وبلاگت وقت بذاره البته اگه شما با شیطنتهات اجازه بدیا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! پس بشتاب بسوی درج خاطرات معوق ...
10 خرداد 1393

همسرم روزت مبارک

  ای تمان زندگی و هستی ام   عشق را با تو تجربه کردم و بدانکه مروارید درخشان عشقت تا ابد در صدف سرخ قلبم جای دارد من به تو دل دادم و به چشمان تو خندیدم و به تو پیوستم و تا ابد و تا همیشه دوستت خواهم داشت روز مرد را با یک دنیا عشق به تو تبریک میگویم امیدوارم شمع وجودت روشن و زندگی ات سبز باشد بهترینم  به پای همه خوبی هایت برایت: خوب بودن خوب ماندن خوب دیدن را ارزو میکنم روز مرد را به تو تنها مرد زندگیم به عزیزترینم تبریک میگویم. ...
23 ارديبهشت 1393

پدر عزیزم روزت مبارک

    امروز روز پدر هست و منم که هیچ وقت نتونستم طوری که دلم میخواد این روز رو به عزیزترین پدر دنیا تبریک بگم از این فرصتی که نی نی وبلاگ فراهم کرده برام استفاده میکنم و بهش میگم:   بابای گلم  میدونم و میدونی که هیچ پدری برا بچه اش کارایی رو که شما برا من کردی رو نکرده از جون و خونت برا اسایش و راحتی ما  مایه گذاشتی و خوب میدونم در مقابل شکست هایی که زندگی بهت تحمیل کرد به خاطر ما مردونه  ایستادگی کردی و نذاشتی اب تو دل من و سارا تکون بخوره غم های بی شمار زندگیت رو  نمیشمارم که قابل شمارش نیست اماممنون که  هرگز اشک به چشمانت نیاوردی   چون خوب میدونستی بغض تو مساوی هست...
23 ارديبهشت 1393