پسملکم و بازم تنهایی و بازم باری بر دوش خاله سارا
عزیزترینم پسمل با نمکم سلام
شرمنده هستم گل پسر از این که همیشه تنهات میزارم
از این که مجبور میشم از خودم جدات کنم خیلی عذاب وجدان دارم اما چه کنم اولا به خاطر سردی هوا ثانیا ویروس های لعنتی که تو جمع مردم دس به دس میشه میذارمت پیش خاله سارا جون و میرم
دیروز یعنی 5/10/1392 که مصادف بود با چهلمین روز درگذشت مادر بزرگت از صبح به خاله سارا زحمت دادیم تا عصر
ایشالا بزرگ شی مرد شی جبران کنیم براش
ایشالا تو عروسیش جبران کنی عزیزم
ساعت 3 عصر هم مجبور شدم بیارمت پیش خودم شمام با دلبری هات اونجا دل همه رو بردی
فامیل های زن عمو رویا که شما رو واسه اولین بار میدیدند گفتن واقعا شبیه خودمی!!!!!!!!!!!
منم اون لحظه
اما فامیل های بابایی میگن شبیه ایشونی همکار هاشون میگن کپی خودمی
مهم نیست شبیه هر کدوممون باشی همه باتفاق میگن"خوشگلی" و این مهمترهبگذریم بلاخره مراسم تموم شد و شاید من و شما وقت کنیم بیشتر با هم باشیم
عاشقتم گل پسرم بوس بوس بوس