محمد امین پسر گلمونمحمد امین پسر گلمون، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

زندگی یعنی تو

خاله سارای محمد امین عروس شد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

مبارک مبارک مبارک باشه عروسی   خواهرم سارای عزیزم انشاالله همیشه خوشبخت باشی و کامروا   در تاریخ دوشنبه ١٤ بهمن٩٢ بلاخره خاله سارای محمد امین جونم عروس شد و به عقد  اقا سیروس خان ر در اومد ایشالا به پای هم پیر بشن   محمد امینم خاله سارا قشنگ ترین عروس دنیاست با اون چشمای عسلی پوست روشن و موهای به رنگ شب  مگه نه پسرم؟ بازبون جوجه ای محمد امین جون تایید فرمودند   روز عقد خاله سارا برا مامان خواستنی ترین روز دنیاست چون خاله سارا خودش انتخاب کرد و عاشق شد و به عمو جون بله رو گفت پس مامان هم از خدا براشون فقط خواستار خوشبختی و سعادته     راستش روز عقد خاله خدا هم ب...
2 اسفند 1392

محمد امین مامان بیمار شده

الهی بمیرم برای پسرک شیرین زبون و باهوشم که 10روزه سرما خورده شدیدا که صداش گرفته سینه اش چرک کرده و حتی حال نداره رو سینه اش دراز بکشه و جوری سرفه و عطسه میکنه که مامان هر لحظه با دیدن بد حالی اون هزار بار ارزوی مرگ میکنه که کاش میمردم اما جوجه قشنگم شما رو تو این روز و حال نمیدیدم الهی مامان پیش مرگت بشه نمی دونم کجا و چه جوری شما سرما خوردی اما کاش مامانت میتونست بیماری و درد و بلای شما رو مشتاقانه به جون میخرید اما افسوس کاری ازم بر نمیاد جز دعا   الهی به حق پنج تن خدا هیچ بچه ای رو مریض و بیمارو بد حال نکنه و ایشالا شمام زود زود خوب شی وبازم شیطونی کنی بازم برام بخندی الهی آمین ...
2 اسفند 1392

بلاخره به خواستت رسیدی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اله ی بگردم اخه تو چقدر رو خواستت پافشاری میکنی مامانی   اینقدر گیر دادی به مامان جون تا عینکشونو بدن به شما تا همه ما رو از رو بردی  عینک رو گرفتی و راحت شدی الهی که هیچ وقت به عینک نیاز نداشته باشی عسیسسسسسم           اما خودمونیما چه خوردنی و با مزه شدی نمکدون مامان    ...
9 بهمن 1392

اولین گردش رفتن پسملم

پسرک عزیزم  بلاخره مامان و با با شاخ غول بدبینی رو شکستن و با ترس و لرز فراوان دل به دریا زدندو شمارو برای اولین بار بردن بیرون شمام پسر خیلی مودبی بودی و فقط تماشا کردی اونم با دهان باز الهی بگردم که پسرم مودب ترین پسمل دنیاست   اینجا مرکز خرید شورا سنتر هست و شمام بغل بابایی هستی:           اینم یه عکس دیگه تو بغل خودم عزیزم       قربونت برم عسلکم بخدا من آرزومه تو رو با خودم ببرم بیرون اما سردی هوا مانع میشد اما بزار هوا کمی بهتر شه اون وقت هرگز دیگه مامان تنهات نمیزاره   قول قول قول         &nbs...
9 بهمن 1392

مامان عاشقته

نفس مامان سلام   ماه سوم ماه  راحتی بود برامون من وشما داریم به هم عادت میکنیم واین عالیه   دل پیچه هات کم شده دیگه مامانو میشناسی و لبخند های ملیح میزنی   وقتی صدات میکنم دنبالم میگردی با چشای ناز عسلیت   وقتی گوشی تلفن رو میگیرم جلو دهنت با مامان جون و بابا جونو خاله سارا حرف میزنی   به بابا جون عجیب عادت کردی و واضح براش ناز میکنی و ملوس میشی   با انگشتهای نازت دستمو میگیری و میبری جلو دهانت   صداهای جالب در میاری ذوق میکنی ومیگی"ha ho" میگی"ao"   قربونت برم عزیز دلم که 30 مهر وزنت رسید به 7kو300g  افرین عسلم که خوب رشد میکنی   ...
7 بهمن 1392

جیغ های محمدامین

پسر گلمون از دیشب نذاشته مامانش راحت بخوابه.دلیلشم فکر کنم در آوردن مرواریدهای کوچولو(دندون) باشه. آخه پسر گلم اگه قرار باشه برا در آوردن هر دندون این قدر جیغ بکشی که مامان هلاک می شه ها الهی دورت بگردم که نمی تونم برات کاری انجام بدم آخه دندون باید در بیاری دیگه مثه این بابایی هم که ماشالله اصلا وقتی می خوابه بی خیال همه اتفاقات می شه و اصلا نمی دونه مامان و محمد امین چی می کشن . اینم ازطرف بابایی به خاطر زحمتهای بی دریغ مامانی: همسر با وفایم من برای همسفر شدن با تو ، از تمام دلبستگی‌هایم گذشتم حال منم و یک بغل پر از گلهای عاشقی تو وعده سبزشدن دل کویر مرا دادی و بغض بی پایان مرا فرونشاندی وقتی که باران نمی...
5 بهمن 1392

اش دندونی محمد امین خصوصی پخته شد!!!!!!!!!!!!!!!!!!

پسرک مامانی سلام دیروز پنجشنبه 3بهمن مامان جون زحمت کشیدن برا پسملیمون اش دندونی پختند سارا جون خاله محمد امین امتحانات پایان ترمشون بود و نشد فعلا جشن بگیریم تا ایشالا سر فرصت یه جشن خصوصی بگیریم   دیشب که مامانم زحمت اش رو کشیدن اب از لب و لوچه پسرم اویزون شده بود و بد جور اماده حمله به دست پخت مامان بودا اینقدر بی تابی کردی تا مام مجبور شدیم کمی میکس کنیم و بدیم پسرک نازمون میل کنن  اینم عکس اش دندونی پسمل نازنینم         اینم پسمل مامان در حال خوردن اش دندونی خودش         الهی نوش جانت بشه پسرم الهی گوشت تنت بشه عزیزم...
4 بهمن 1392

اولین مروارید پسرم هویدا میشود

الههههههههههههههههههههههههههههههههی بگردم بگردم بگردم قربون گل پسملی برم که اولین دندونش اولین مرواریدش اولین گوهر نازش اومد بیرون از لثه ی قشنگش در تاریخ یک بهمن 92 اولین روز 7 ماهگیش   محمد امین نازم فرشته ی مهر بون اورد برات یه دندون    خیلی اروم و بی صدا اومدی تو صف کباب خور ه ا اگه بدونی مامان با دیدن اون مروارید کوشولوت چقدر ذوق کرد داشتم میرفتم اسمونا     دل مامان این طوری برات پر میکشه پسر عزیزم  الهی بمیرم که دو تا درد رو با هم تحمل کردی هم دندون درد هم درد واکسنت     بازم مثل همیشه م...
3 بهمن 1392

هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

بلاخره امپول های  دشوار  6ماه اول پسرم تموم شد و اینم قیافه محمد امین جون جون جونییییییییییییییی الهی بمیرم برا پسر نازم که تواین 4ماه اصلا گریه رو نمیشناخت اما دوشنبه 30 دی و سه شنبه 1بهمن رو حسابی گریه و بی قراری کرد و منم بی خبر از همه جا فکر کردم از امپول لعنتیه و شما بی قراری میکنی و منم ارومت میکنم اما خبری در راه بوده ومن شب متوجه شدم برای فهمیدن اون خبر برو پست بعدی ...
3 بهمن 1392

شیطنت های محمد امین ادامه دارد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ای وااااااااااااااااااااااااااااااااااااای وای وای وای از دست تو بچه جون اخه تو چقدر شیطونی پسر شنبه28دی وسط سریال اوای باران بابایی محبتش گل کرد و دو تا چایی ریخت و اورد برامونو با یک متر فاصله گذاشت کنارمون جای حساس سریال شما چشم ما رو دور دیدی و با یک غلت جانانهقندون رو پرت کردی با لگد محترمت و انگشتت رو کردی داخل دسته لیوان و برش گردوندی روت     اگه با حرکت عقاب اسای خودم با یه دست بلندت نمیکردم کباب میشدی بچه ی بازی گوش خدا به خیر گذروند این بار بماند که چایی رو از دماغمون در اوردی   فسقل ریزه میزه شیطون ...
2 بهمن 1392